من و بولت ژونال نویسی و برنامه ریزی 1
نمی دونم چقدر اهل برنامه ریزی کردن برای کارهای روزانه اتون و یا روتین مطالعاتیتون و یا اهداف آینده اتون هستید. و اینکه آیا با برنامه ریزی کردن و همه چیز رو تحت کنترل گرفتن جلو می رید و یا نه، هرچه پیش آید خوش آید. یا اینکه اصلا چقدر به برنامه ریزی اعتقاد دارید و فکر می کنید می تونه قابل اجرا کردن باشه، یعنی چقدر تجربه کردید در زندگیتون که هزاران هزار شنبه رو با یک برنامه ریزی توپ هفتگی شروع کردید ولی به دوشنبه نرسیده دیدید که نمی تونید و چقدر سخته و خلاصه همه چیز رو ول کردید :دی
خب خود من تا پارسال اسفند ماه، جز اون دسته ای بودم که عاشق این بودم بشینم یه برنامه ریزی طراحی کنم که میشد باهاش همه ی کارها رو توی یک ماه تموم کرد و هیچ وقتی در روز تلف نمی شد و خلاصه هلو :)) ولی خب همونطور که دور از انتظار نیست هیچ وقت بیشتر از یک هفته نتونستم به هیچ برنامه ای پایبند بمونم و هیچ وقت همه ی کارهام یک ماهه تموم نشدن :/
ولی باید بگم از اسفند سال 98 تونستم یاد بگیرم چطوری واقع بینانه برنامه ریزی کنم، اونم به کمک بولت ژورنال :)
چون داستان یه کمی که چه عرض کنم :دی خیلی طولانی شد، تصمیم گرفتم اون رو توی چند تا پست منتشر کنم.
توی پست اول در رابطه با تفاوت پلنر و بولت ژورنال و اینکه اصلا چی هستند گفتم.
توی پست دوم از این گفتم که چی شد با بولت ژورنال و پلنر آشنا شدم.
و در پست سوم هم گفتم که خب وقتی یاد گرفتم چطور سازنده و واقع بینانه برنامه ریزی کنم، بعدش باز چطور یه سری اتفاقات افتاد و مانع پیشروی شد و در نهایت چطور تونستم این رو هم حل کنم و ادامه بدم.
پست ها رو قسمتی منتشر می کنم و به فاصله ی دو روز، حالا تا دو روز بعد و قسمت بعدی شما بیاید بگید که آیا از بولت ژورنال و کلا دفتر برنامه ریزی استفاده می کنید یانه؟! یا کلا اصلا برنامه ریزی می کنید و می تونید بهش پایبند بمونید یا نه؟!
شاید به نظر خندهدار بیاد ولی من هر موقع خواستم از دفتر برنامهریزی یا بولت ژورنال استفاده کنم، کارهام پیچ خورده:| معمولا روی کاغذهای کوچیک مینویسم میزنم به دیوار. بیشتر روزها برنامه روزانه رو مینویسم. و برنامههای بلند مدت رو هم نوشتم و یه گوشه زدم.